-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 شهریور 1393 18:25
زنده بودم یادت من را نمرده بود با من قرار بی قراری میگذاری ! اما جزام رام ،بیماری واگیرداری نیست عادت سرایت میکند آلوده میکنی هوا را تا هوای مرگ بردارم؟ هوای دیگر به سرت می زند من تورا در خودم تو من را میان مرده ها جا میگذاری ، جا میگذارم
-
تاریخ آجری
جمعه 5 مهر 1392 18:47
درد پیرمرد به تاریخ آجری باج نمیداد سبیل هیتلری میراث بزرگ جنگ کوچکش بود آواره ی گمشو آباد به اسارت چشم هایش جان میداد پیرمرد سوزن ندیده هایش را نخ میکرد لباس فراموشی گذشته اش را می بافت چشم بند بیداری را به خواب میزد آی زار داد وبیداد موج موج سرسام بی سیم چی هیاهوی تازیانه ی ترس روح ها در دود واره تنها میسوزد دوباره...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 18 مرداد 1392 23:55
به تمنای بیابان به خشکی شانس دریا کرمی برای تن لاشه ها سقوط از صندلی پرواز را بی پر بالای دار پریدن شاپره ی بی سر صندلی های که زیر پای تو خالی می شود چشم هایی به نیم کاسه ها زیر سنگ فرش کمی خدا روی بام صندلی ها لمس باج آلود آزادی هیس خواب زده ی سگ صدای فکرها را در می آورد بالا آوردن برای اعترف اسپرمی که تورا برادر...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 تیر 1392 18:23
همه ی عابران بی سایه شب های زیادی ماه را ندیده اند سایه های سرد رنگ می شوند همرنگ زمستان تا بیراهه ی دور می آیند عابر تبعیدی لخت تنهایی های تنت را خود من می پوشم وقتی سایه ها با دستان خودشان مه را خفه می کنند نترس عین الف ماه آب می شویم شاید خواب زمستانی چشم های کور مرگمان را بیدار کند می دانی ؟ خط های بریل تنت سکوت...
-
بی خود با خود .......
پنجشنبه 13 تیر 1392 17:22
نیازمندیها مشغله دارند آدم ها به استخدام کاغذپارها بیکارند درآمدشان بد نیست همیشه نیازمندیهای خود را می شمارند بد بختی امروز را با روزنامه ی فردا پاک می کنند مسیر خوشبختی را با زبانشان طی ...... از بیکاری خود می دزدند نذر امامزاده ی غیب میکنند آیا فردا روزنامه ها می نویسند ؟؟ به پدیده نو ظهور بیکار نیازمندیم
-
جنون خاکستری
سهشنبه 7 خرداد 1392 20:01
روزی علم آنقدر پیشرفت می کند که خودمان را بازیافت میکنیم خرده شیشه هایمان را به هندوها میفروشیم و گوشت گاو میخریم زباله های خیسمان را به آفریقا میبریم تا لیزابه ی آن سیاهی زمین را مسموم کند فکرهای قراضه را به نان خشکی نمکی میدهیم کتاب پاره می گیریم تا آب خشک از گلویمان پایین برود عکسی از استخوان لیسی اسکلت های متحرک...
-
سپید کوتاه
شنبه 21 اردیبهشت 1392 14:56
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 1. دست میدهی تمام سربازهای بازی به خودکشی خیانت می کنند این دست چیزی که شعر می شود تویی 2. دوز بی خوابی من بالاست نوستراداموس زیر خواب تو نمی شوم فاتحه ی بیداری را زیر لب میخوانم 3.گرگم به هوای ناشیانه ی خدا جاذبه ازدهن نیوتن افتاد به هوای...
-
زنگ آخر
پنجشنبه 15 فروردین 1392 16:56
عادت کودکانه دعوای یک نفر به چند نفر توسری های پدر دوم تکلیف ما انشای آینده ی روشن است تنبیه ما دیکته ی نانوشته های تاریخ رونویسی از مایع حرف شویی امروز آخرین روز سال نوست ما فردا هنر داریم.... بدرقه ما بوسه دستانمان به ترکه ی بی سوادی مداد زندگی تکرار دردناک دست بوسی زنگ آخر است ایستاده ام تا خود کشی خودکار آبی و...
-
من مرده ام ......
دوشنبه 28 اسفند 1391 16:34
من مرده ام گاهی آنقدر خواب تورا می بینم به سرم میزند کابوس بیداری را بکشم می دانم مرگ تدریجی مردی که جنون داشت خبر داغ جهان نمی شود زل زدن به دفتر نقاشی سیاه بازی کودکانه خط خطی کردن دیوار تنهایی تورا با تمام مداد رنگی های دنیا سپید میکشم روح دربه درم تومور ملاقات های شبانه را بیمار است لمس فیلم سینمایی آغوش مریم...
-
ناشناس
دوشنبه 21 اسفند 1391 19:09
دست به دست میرقصد پدرسوختگی لی لی به لا لای مادر مرده ها می گذارند هلهله ی گنجشگک اشی مشی به گوش موش آزمایشگاهی هم میرسد **** سرم گرم بازی شما سرخرم را کج کردم از خر شیطان بالا نرود خدای بالا خدای پایین بند ناف زمین را کجا انداختی ؟ ما از امین آباد سر در آوردیم
-
ردپای ساس سکوت
شنبه 12 اسفند 1391 20:57
رد پای ساس سکوت درد پانسمان مرزی به نام خون آشامی پستانکی مشترک مکیدن آرام خونابه ی تنت دور از چشم زالوی سمی "حیف" . . . . . موریانه رخنه ی زمان را به بازی میگیرد آهای ........ نوادگان شیطان! داوود سالهاست مرده است