sepid

من نه شاعرم نه نویسنده بیکارم

sepid

من نه شاعرم نه نویسنده بیکارم

من مرده ام ......

من مرده ام

 گاهی آنقدر خواب تورا می بینم

به سرم میزند کابوس بیداری را بکشم

می دانم

مرگ تدریجی مردی که جنون داشت

خبر داغ جهان نمی شود


زل زدن به دفتر نقاشی

سیاه بازی کودکانه

خط خطی کردن دیوار تنهایی

 تورا با تمام مداد رنگی های دنیا سپید میکشم


روح دربه درم تومور ملاقات های شبانه را بیمار است

لمس فیلم سینمایی آغوش مریم

درمان درد من است


رویای بوسیدنت بلوریست

میترسم ببوسمت لبهایت لبپر بشود


در تنت فستیوالی از رنگهاست

بعد از باریدن من


خورشید برای دیدن رنگین کمانت می تابد


بیمارم

لبخند نیش دار تو به پایم می پیچد

میکشد مرا به دریای شیدایی


با خودم نیست فکر میکنم همه ی مریم ها مردم آزارند

من مرده ام

آغوش تو آرام گاه من است

مریم

الهه ی که به خواب من می آیی

باور بکنی یا نکنی من از تو

عشق باردارم

ناشناس


دست
        
  به

              دست

                         میرقصد پدرسوختگی

  لی لی به لا لای مادر مرده ها  می گذارند

  هلهله ی گنجشگک

اشی مشی

به گوش موش آزمایشگاهی هم میرسد

****

سرم گرم بازی شما

سرخرم را کج کردم از خر شیطان بالا نرود

خدای بالا خدای پایین

بند ناف زمین را کجا انداختی ؟

ما از امین آباد سر در آوردیم


ردپای ساس سکوت


رد پای ساس سکوت 


درد پانسمان مرزی به نام خون آشامی


پستانکی مشترک


 مکیدن آرام  خونابه ی تنت


 دور از چشم زالوی سمی

"حیف"
   .
   .
   .
   .
   .
     موریانه رخنه ی زمان را به بازی میگیرد

آهای ........

نوادگان شیطان!

داوود سالهاست مرده است