sepid

من نه شاعرم نه نویسنده بیکارم

sepid

من نه شاعرم نه نویسنده بیکارم

زنگ آخر

عادت کودکانه

دعوای یک نفر به چند نفر

توسری های پدر دوم 

تکلیف ما انشای آینده ی روشن است

تنبیه ما دیکته ی نانوشته های  تاریخ

رونویسی از مایع حرف شویی

امروز آخرین روز سال نوست

ما فردا هنر داریم....

بدرقه ما بوسه دستانمان

به ترکه ی بی سوادی مداد  زندگی

تکرار دردناک دست بوسی 

زنگ آخر است ایستاده ام

تا

خود کشی خودکار آبی

و

فرار برگه ی بی گناه از صحنه ی جرم

دزدکی مداد رنگی هم کلاسیم را بردارم

هرچیزی که در دست خداست را بکشم